سلام!
تو این درس میخوایم کمی در رابطه با تاریخ حرف بزنیم، گذشته، حال و کمی هم گریز به آینده...
اگه حوصلهش رو دارین، خوشحال میشیم که میزبانتون باشیم :-)
ابتدای امر...
چیزی که فکر میکنیم از اوایل زندهگی آدمها میدونیم، اینه که هر کسی سرش تو کار خودش بود و خودش با مشکلات مربوطهش دست و پنجه نرم میکرد، جایی واسه زندهگی، چیزی برای پوشیدن، غذایی برای خوردن و راهی برای رفتن...
کمی بعدتر...
کمکم که تونست جا پایی واسه خودش باز کنه، نسلش بیشتر شدن و گستردهتر، به این نتیجه رسیدن که اگه کارها رو بین خودشون تقسیم کنن، کارها زودتر و سریعتر انجام میشه و کسی که به کار خاصی میپردازه رفته رفته تو اون کار قویتر و متخصصتر میشه و کارها بهتر و کمعیب و نقصتر انجام میشن. این بود که کمکم رشتههای مختلف و شغلها به وجود اومدن و برای ادامه، هر نسلی کارهایی رو که بلد بود رو به نسل بعد یاد میداد، نسل بعد اون روش و کارها رو پیشرفت میداد و هماینجور جلوتر میاومدن.
تا جایی که افراد متخصصتر شدن یا نسبت به انجام باقی کارها کم حوصلهتر، پس اگه به چیزی یا خدمت دیگهای احتیاج داشتن باید چیکار میکردن؟
معلومه به افرادی مراجعه میکردن که میتونستن اون کالا یا خدمت رو براشون فراهم کنن، اینجا بود که کمکم معاملههای پایاپای شکل گرفتن، کسی کاری یا چیزی رو که بلد بود و تولید کرده بود در ازای خدمتی که نیاز داشت و خودش قادر به انجامش نبود برای کسی که میتونست اون کار یا خدمت رو براش انجام بده تقدیم میکرد تا نیازش رو برطرف کنه.
اما این تمام ماجرا نبود، کمکم افراد دچار تعارض و مشکل با این شیوه شدن و عرضه و تقاضاها به هم میخوردن؛ حتی گاهی سر این مشکلات دست به یقه میبردن و از سر و کول هم بالا میرفتن. خب این کار واسه آدمایی که در واقع خواهر برادرای همدیگه بودن و از یه نسل اصلا خوب و پسندیده نبود، واسه هماین عاقل مردها و زنهای گروهشون عقلهاشون رو رو هم ریختن و به این نتیجه رسیدم که کاری کنن افراد چیزی رو که میخوان بخرن یا بفروشن رو به یه زبون مشترک و با یه چیزی که برای هر دوتاشون ارزش داشته باشه تاخت بزنن. چیکار کنن و چی کار نکنن؟
به این نتیجه رسیدن چیزی رو انتخاب کنن که کم باشه و در دسترس همه نه، که اولا همه نسبت به داشتنش مشتاق باشن و ثانیا بتونن باهم برای خرید و فروششون وارد مذاکره بشن. واسه هماین یه جاهایی آهن، یه جاهایی گوش ماهی و مروارید، یه جاهایی طلا و نقره و خلاصه هر جایی چیزی رو برای معاملات بین افراد گروه خودش انتخاب کرد. اما باز گروههای مختلف هم رشد کردن و جوامع گونآگون رو تشکیل دادن که هر جامعهای نسبت به جامعهای دیگه تو یه سری کارها شاید خبرهتر بود یا یه سری امکانات و لوازم رو داشت که بقیه نداشتن.
پس هماون مشکل بین افراد این دفعه بین جوامع به وجود اومد...
کالاهای استاندارد ارزشمند قابل حمل...
جوامع باهم وارد مذاکره میشدن، دختر-پسر به هم میدادن، بعضی وقتها بینشون درگیری به وجود می اومد. اما با این همه تو سر و کلهی هم زدن باز تاریخ تکرار میشد و عاقل مردها و زنهاشون به یه نتیجهای میرسیدن که به درد همهشون بخوره و جر و بحث خواهر برادرا تموم بشه. اینجا بود که یه تعداد از داشتهها مثل طلا و نقره یا سنگها و جواهرات به مذاق اکثر افراد خوش میاومد و ارزششون بالاتر میرفت. پس کالاهای ارزشمند به صورت استانداردهایی بین جوامع مختلف درمیاومدن. (اینها چیزهایی بودن که الآن بین افراد و اقتصاددانها به پولهای واقعی REAL Money مشهورن)
عصر مسکوکات...
ماجرا که به اینجا رسید، یه تعداد از افراد شیطون و شلوغ شروع به شلوغکاری و به هم زدن آرامش افراد جامعه کردن، میاومدن کالاهای استانداردشون رو میدزدیدن، خونه خرابشون میکردن و دمشون رو میذاشتن رو کولشون و دنیای خدا که وسیعه میرفتن و پیداشون هم نمیشد.
این طور که شد جوامع تصمیم گرفتن یه تعداد افراد رو برای وضع قانون، حمایتهای فیزیکی از خودشون و ﺣﺮﺍﺳﺖ ﺍﺯ جامعهشون انتخاب کنن، کار این آدمها این بود که تا جایی که میتونن از بروز یه همچین حوادث و سوانحی جلوگیری کنن و اگه هم چنین چیزی پیش اومد تا جایی که مقدوره زود برطرفش. خب رفته رفته این افراد هم متخصصهای این کارا میشدن و باید یه جوری نیازمندیهای خودشون رو برطرف میکردن، اینجا بود که یه تعداد از اون کالاهای ارزشمند استاندارد شده برای اینکه نشون بده مال کدوم جامعهس به صورت سکههای مختلف طلا، نقره، مس و... (که هم حمل و نقلشون آسون بود و هم نگهداری و خرج کردنشون) ﺿﺮﺏ ﺷﺪﻥ.
عصر اوراق حکومتی و همسانی ارزها و طلا...
ماجرا تا اینجا خوبه، اما باز سوداگریها، وسوسهها و شیطنت افراد و حاکمان دست از سرشون برنمیداره، از طرفی مردم هم نگهداشتن فلزات سنگین ریز و درشت براشون مشکل بود؛ پس چیکار کنن و چیکار نکنن؟
دوباره جمع شدن و به این نتیجه رسیدن که این دفعه بآن هرچی کالای ارزشمند استاندارد دارن رو باهم یه جایی بذارن که هم مراقبت ازش راحتتر و دقیقتر باشه و هم هرکس ما به ازای سهمی که داره یه رسیدی بگیره که معلوم کنه چهقدر از اون کالاهای ارزشمند استاندارد مال اینه، اینجا بود که جای مسکوکات (سکهها)، کمکم با اوراق (ورقها) کاغذی عوض شد که قرار بود عین سکهها ارزشمند باشن. ﺍﺳﮑﻨﺎﺱها که به وجود اومدن، کمکم پول واقعی از دست افراد جمع شد و به امانت به حکام و مراکز مالی (شبیه بانکها) داده شدن و رسیدهاشون (ورقهای اسکناس) به مردم برگردونده. کسایی که دیگه پولهای اصلی تو دستشون بود بعد از مدتی متوجه شدن مردم همیشه مقدار خیلی کمی از پول های اصلی رو تو کارهای روزمرهشون استفاده میکنن و همیشه مقدار زیادی پول پیش اونها به امانت هست. پس یه شیطنت بزرگی کردن. اسکناسهای بدون پشتوانه چاپ کردن و به جامعه تزریق. البته قبلترش هم بعضی حکومتها موقعی که دخل و خرجشون به هم نمیخورد مس زیادی قاطی طلاهای مسکوک میکردن تا تعداد در دسترس سکهها رو بالا ببرن. اینها کارهایی بودن که اولین تورمها رو تو دنیا شکل میدادن و حکومتهایی که اینکارها رو ادامه، ورشکسته و مزمحل و سرشکسته میشدن. (و اما اینها پولهایی بودن که الآن بین افراد و اقتصاددانها به پولهای فیات FIAT Money مشهورن)
شوک نیکسون،دلالی فارکس و ارزیابی تولید ناخالص ملی...
این رفت و آمد حکومتهای مختلف به علاوه یه سری مسائل دیگه باعث آغاز جنگهای جهانی شد. جنگهای خانمانبرانداز. اما کشوری بود که از اوضاع جنگزده به دور بود، واسه هماین اومد پیشنهادی داد. واحد پولش رو طبق طلا تنظیم کرد و گفت هر دلار آمریکا برابر با فلان قدر طلا خواهد بود. پس همهی دنیا که درگیر جنگ بودن طلاهاشون رو به اونها امانت دادن و به عنوان رسیدش دلار آمریکا گرفتن. فکرش رو میتونین بکنین؟؟؟
هماونکاری که قبلا مراکز مالی و حکومتهای محلی با مردم کرده بودن، الآن یه حکومت با کل دنیا کرده بود.
اما قسمت اسفناک قضیه اینجاست که وقتی جنگها تموم شدن و رئیس یه کشور دیگه گفت بآین ما دلارهاتون رو به خودتون پس بدیم و شماها طلاهامون رو به ما پس بدین. رئیس جمهوری از آمریکا به اسم نیکسون، کاری کرد تو اقتصاد دنیا که به اسم شوک نیکسون هم معروف شد، اومد و خیلی راحت برابری دلار و طلا رو یک طرفه فسخ کرد و گقت از این به بعد پشتوانهی دلار ما میزان تولید ناخالصمونه، باقی کشورهای دنیا هم که پول اصلیشون رو داده بودن آمریکا و به جاش دلار گرفته بودن و نرخ ارزهای خودشون رو با دلار تنظیم میکردن، عین چی تو گل گیر کردن (و تنها کاری که تونستن بکنن اطلاق اسم شوک نیکسون به این کار بود). علی ایّ حال گذشت و گذشت تا یه سری بازار ایجاد شدن که از بالا پایین شدن ۲به۲ این ارزها سود و زیان میکردن (بازاری که هماون فارکسه FOREX یعنی تبادلات خارجی FORiegn EXchange).
تورﻡ جدید، کاهش ارزش ارزهای ملی و ورشکستهگی دولتها...
هرچی خواستم این قسمت رو سادهتر و کاملتر توضیح بدم، دیدم این مقاله خیلی بهتر از من میتونه توضیح بده: http://reba.ir/?p=11674 و از اینجا هم میتونین بخونینش : http://www.rajanews.com/news/135928
و برای اینکه با نمودار و آمار ببینین چی میشه این وبسایتها رو هم ببینین:
- شمارندهی خلق پول ایران: http://irandebtclock.ir
- شمارندهی بدهی ملی آمریکا: http://www.usdebtclock.org
- شمارندههای خلق پول توسط دولتهای جهان: http://www.usdebtclock.org/world-debt-clock.html
بحرانهای مالی جهانی و راهکارهای پیشنهادی
این قسمت از مبحث رو بعدا ادامه خواهیم داد...
به امید دیدار مجدد